[b]ماجرای ولادت امام رضا(ع) از زبان مادرش/لقبی که امام کاظم(ع) به همسرش داد
نجمه خاتون مادر امام رضا(ع) درباره ولادت فرزندش اینچنین میگوید: وقتی آن فرزند را به دنیا آوردم، او در همان لحظه اول، دست خود را بر زمین نهاد و سر مبارکش را به سمت آسمان بالا برد و آنگاه لبهای مبارکش حرکت کرد.
همانگونه که مرحوم صدوق، در حدیث شماره دوم از احادیث مرتبط با این موضوع (در کتاب عیونالاخبار) با سند معتبر خود از شخصی به نام «علی بن میثم» نقل کرده است، پس از آن که امام کاظم(ع) آن کنیز خوش اقبال را خریداری کرد و تحویل مادرش حمیده خاتون داد، روزی بانو حمیده خاتون، خطاب به فرزندش امام کاظم(ع) گفت: ای فرزندم، همانا من در شأن و منزلت، هیچ زنی را بهتر از «تکتم» در مدینه نمیشناسم و شک ندارم که به زودی از آن بانو، فرزندی به دنیا خواهد آمد که بهترین انسانها در روی زمین خواهد بود، پس تو با او ازدواج کن و حرمت او را مراعات کن.
به این ترتیب، آن بانوی مخدره و مکرمه، به عقد دائمی بهترین خلائق روی زمین یعنی امام هفتم شیعیان، امام کاظم(ع) در آمد و زندگی مشترک و پر افتخار خود را با آن حضرت، رسما شروع کرد.
البته در اینکه، آیا هنگام تزویج آن بانو، پدر بزرگوار امام کاظم(ع) یعنی وجود نازنین امام صادق(ع) هنوز زنده بودند یا نه؟ اطلاع خیلی صریح و دقیقی در دست نیست، ولی احوال و قرائن موجود در روایات، نشان میدهند که گویا آن حضرت در این هنگام، به شهادت رسیده بودند.
اما هر چند که آن بانوی مکرمه، از قید اسارت و کنیزی و نگرانیهای مرتبط با آن، دیگر خلاصی یافته بودند و از طرفی دیگر، در مکتب تربیت و تعلیم بانو حمیده و در بیت سراسر نورانی و باصفای امام(ع) تقریباً به یک طمأنینه و سکینه قلبی بالایی رسیده بودند، ولی به دلیل موقعیت خاص زندگی امام کاظم(ع) و ظلم و فساد و آزارهای پیدرپی حاکمان غاصب در حق این خاندان، این بانوی بزرگوار در معرض امتحاناتی دیگر، قرار گرفته بودند و در واقع، پس از شهادت امام صادق(ع)، هر چند برای مدتی بسیار کوتاه، برای آنکه خلیفه وقت، شورشهای احتمالی علویان و شیعیان را فروکش کند، از ظلم و آزار و فشارهای خود کاست، ولی پس از مدتی کوتاه، به خاطر بیم از رویکرد علویان و شیعیان به سمت امام کاظم(ع) و بیعتهای پنهانی با آن حضرت و به عبارتی دیگر، به خاطر ترس از موقعیت آن امام(ع)، دوباره به ظلم و ستم و فشار و اذیت خود ادامه داد.
از این رو باید گفت زندگی بانو تکتم در بیت امام(ع) از همان لحظه اول، با مشکلات زیادی همراه بود و در واقع آن بانو، از طرفی با صبر و استقامت در این سختیها و از طرفی دیگر، با سعی بلیغ در خدمت به آن امام بزرگوار، روز به روز، به شأن و منزلت خود در نزد خداوند متعال میافزود.
ماجرای ولادت امام رضا(ع)
تقریباً پس از گذشت نه ماه از زندگی مشترک امام کاظم(ع) با آن بانوی مکرمه، سرانجام آن وعدهای که رسول اکرم(ص) و وجود نازنین امیرالمؤمنین(ع)، در عالم رؤیا به آن حضرت داده بودند محقق گشت و مولودی بسیار مبارک و نورانی که از همان ابتدای ولادت خود کرامات و معجزات الهی را به نمایش گذاشت، از آن بانو متولد شد.
بانو تکتم، در طول مدتی که به اولین فرزند خود امام علیبن موسیالرضا(ع) حامله بود، مدام معجزات و کرامات آن مولود را در رحم خود و سپس موقع تولد و بعد از آن در طول تربیت آن فرزند، با چشمان خود میدید و کاملاً فهمیده بود که این نوزاد و کودک نورانی، کاملاً با کودکان دیگر متفاوت است و به همین خاطر، بخت و اقبال بسیار بلندی در انتظار او نشسته است.
ماجرای ولادت امام رضا(ع) از زبان مادرش
او خود در روایتی (که مرحوم صدوق و بسیاری از مورخان دیگر آوردهاند) گفته است: «لَمّا حَمَلْتُ بِابْنِی عَلِیٍّ، لَمْ أَشْعُر بِثِقْلِ الْحَمْلِ وَکُنْتُ أسْمَعُ فِی مَنامِی تَسْبیحاً وتَهْلیلاً وتَمْجیداً مِنْ بَطْنی فَیُفْزِ عُنی ذلِکَ ویُهَوِّلُنِی فَإذَا انْتَبَهْتُ لَمْ أسْمَعْ شَیْئاً»
موقعی که من به فرزندم علی(ع) حامله شدم، سنگینی حمل او را احساس نمیکردم و موقع خواب، صدای تسبیح (سبحانالله) و تهلیل (لاالهالاالله) و تمجید (الحمدلله) او را از بطن خود میشنیدم و میترسیدم، ولی وقتی بیدار میشدم، دیگر چیزی نمیشنیدم.
آن بانوی بزرگوار، با مشاهده این کرامات و معجزات، پیوسته روز شماری میکرد تا مدت حمل آن فرزند نورانی به پایان رسد و شاهد به دنیا آمدن آن مولود موعود باشد و طبیعتاً، وجود نازنین امام کاظم(ع) نیز، قبل از به دنیا آمدن آن فرزند، از شأن و منزلت آن مولود، برای آن بانوی مکرمه سخن گفته بود و به او وعده داده بود که چه مولود بزرگوار و صاحب منزلتی از وی به دنیا خواهد آمد.
به همین جهت، آن بانوی مخدره، بیش از هر مادر دیگری مواظب طفل خود در بطنش بود تا اندک آسیبی به وی نرسد و چیزی از نورانیت آن کاسته نشود، تا اینکه بالاخره در یازدهم ذیقعده سال 148 هجری قمری، اولین فرزند آن بانوی مکرمه یعنی وجود نازنین امام رضا(ع) دیده به جهان گشود و دل همه شیعیان و علویان را مملو از سرور کرد.
آن بانوی بزرگوار، خود در این زمینه گفته است: «فَلَمّا وَضَعْتُهُ عَلَی الأرْضِ وَاضِعاً یَدَهُ عَلَی الأرّضِ رَافِعاً رأسَه إلَی السَّماءِ یُحَرِّکُ شَفَتَیْهِ کَأَنَّهُ یَتَکَلَّمُ».
وقتی آن فرزند را به دنیا آوردم، او در همان لحظه اول، دست خود را بر زمین نهاد و سر مبارکش را به سمت آسمان بالا برد و آنگاه لبهای مبارکش حرکت کرد، به گونهای که گویا (با خداوند متعال) سخن میگفت.
جملهای که امام کاظم(ع) بعد از ولادت امام رضا(ع) به همسرش گفت
در این هنگام بود که امام کاظم(ع) با سرور و خوشحالی وارد زادگاه فرزند معصومی شد و خطاب به آن بانوی مکرمه، چنین فرمود: «هَنِیئاً لَکِ یَا نَجِمةُ، کَرَامَةَ رَبِّکِ»، ای نجمه، گوارا باد بر تو این کرامت پروردگار.
سپس آن بانو میگوید: آنگاه من آن طفل نورانی را در پارچه سفیدی پیچیدم و آن را به آغوش پدرش دادم و آن حضرت، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت و سپس از اطرافیان خود اندکی آب فرات خواست و لبها و زبان مبارک آن مولود را به آب فرات تیمم فرمود و پس از آن دوباره آن فرزند را به من تحویل داد و فرمود: «خُذِیِه؛ فَإنَّهُ بَقِیَّةَ اللهِ فِی أَرْضِهِ»، فرزندت را تحویل بگیر، که همانا او رحمت پایدار خداوند بر روی زمین است.
لقب «طاهره»، مدال افتخار آن بانو از سوی امام(ع)
نقل شده است که وجود نازنین امام کاظم(ع) پس از به دنیا آمدن اولین فرزند خود- امام رضا(ع)- به بانو تکتم لقب «طاهره» را اعطا کرد و این در واقع، بهترین مدال افتخار او از ناحیه امام معصوم(ع) محسوب میشود که نشان از نهایت پاکی سیرت وی دارد.[/b]