کارهای ممنوع در خانه تکانی
یکی به سرش دستمال بسته و گرد و غبار سطح بالای کتابخانه و کمدها را میگیرد، دیگری ماسک زده و کاشیهای آشپزخانه را با اسپری تمیز میکند، یکی از همسایهها تا کمر از پنجره خمشده و شیشهها را برق میاندازد و آخرین نفر هم روی پشتبام ایستاده و سعی میکند فرش را درست و مرتب لبه بام پهن کند!
همه مشغولند و این روزها اگر هنگام راه رفتن در کوچه و خیابان کمی دقت کنید، حتما یکی دو نمونه از این نوع کارها را خواهید دید؛ کارهایی که قرار است برای استقبال از سالنو باشد و نه رفتن به پیشواز بیماری. با این حال، متأسفانه خیلیها یادشان میرود خانهتکانی چیست و با چه هدفی انجام میشود.برای همین هم گاهی سلامتشان را نادیده میگیرند و فقط به فکر تمیزکردن و شستن و پاککردن لوازم خانه هستند.
هر شوینده، برای یک کار!
قفسههای فروشگاهها و سوپرمارکتها پر از اسپریها و مواد مختلف برای شستوشوی لوازم خانه است؛ اسپریها و موادی که هر کدام وظیفه خاصی دارد و نمیتوان از یکی به جای دیگری استفاده کرد.البته بعضی مشتریان وقتی کالای مورد نظرشان را پیدا نمیکنند، ابتکار به خرج میدهند و با خرید یکی دیگر از مواد شوینده و اضافهکردن چند قطره استون، مایع ظرفشویی یا مواد دیگر به آن، کارشان را پیش میبرند.
این در حالی است که متخصصان هشدار میدهند و میگویند حتما قبل از استفاده از هر محصول، نحوه استفاده از آن را بخوانید و مطابق آن عمل کنید. آنهایی هم که فکر میکنند خودشان استادند و بهتر از کارخانه سازنده شیوه استفاده از محصول را میدانند، خوب است نظرشان را تغییر دهند و تا از نحوه مصرف آن مطمئن نشدهاند، کاری نکنند.
همچنین یادتان باشد هیچوقت هنگام کار با مواد شوینده و پاککننده، بچهها را کنار این مواد و مایعات تنها نگذارید؛ شاید همان چند دقیقه کوتاه که تصور میکنید اتفاقی نخواهد افتاد، کودک یکی از این مواد را به اشتباه بخورد یا آن را روی بدنش بریزد.
تا میتوانید از این مواد کمتر استفاده کنید
«کمی مایع سفیدکننده به اضافه مقداری جوهر نمک!» از نظر بعضیها این ترکیب تاثیری فوقالعاده دارد و با استفاده از آن میتوانند خانهای تمیزتر از دیگران داشته باشند. در حالی که متخصصان تاکید میکنند این ترکیبات میتواند بسیار دردسرساز شود و به هیچ عنوان نباید این مواد را با هم مخلوط کرد.
بسیاری از مواد شوینده و ضدعفونیکننده ترکیبات گازی هستند که با استفاده از ماسک هم نمیتوان استنشاق آنها را کنترل کرد بنابراین توصیه میشود تا حد امکان از اینگونه مواد استفاده نکنید.
به هیچوجه نباید مواد شوینده مختلف را با هم مخلوط کنید. البته بعضی از افراد تصور میکنند چنین کاری برای نظافت بهتر و کاملتر به آنها کمک خواهد کرد؛ در حالی که بسیاری از آنها دچار بیماری شده و مشکلاتی در این زمینه برایشان ایجاد می شود.
بسیاری از خانمهای خانهدار هم فکر میکنند هیچکاری از دستشان ساخته نیست و باید مقدار زیادی مایع شستوشودهنده و ضدعفونیکننده استفاده کنند تا خانهشان تمیز شود و مثل گل برق بزند، اما بهتر است برای نظافت از ترکیباتی که بوی تندی دارد و محرک است، استفاده نکنید و به جای آنها شویندههای غیرمحرک را به کار ببرید.
توصیه می شود آنها که ناچارند از مواد شوینده محرک ـ که معمولا بوی تندی هم دارد ـ استفاده کنند باید در محیطی کار نظافت را انجام دهند که تهویه خوبی برقرار است و هوا جریان دارد.
بهتر است کسانی که آلرژی های تنفسی دارند اینگونه کارها را انجام نداده و از فردی دیگر برای نظافت کمک بگیرند. این موضوع بویژه در محیطهای بسته و سرپوشیده مانند حمام و سرویس بهداشتی اهمیت بیشتری پیدا میکند و استفاده از اینگونه مواد میتواند آنها را دچار علائم بیماری کند.
با این که استفاده از هر ماده شوینده قانون خاصی دارد، اما بهتر است برای گردگیریکردن هم نکاتی را در نظر بگیرید تا مشکلات به حداقل برسد. بهتر است هنگام گردگیری نیز از ماسک استفاده کنید و با کمک یک دستمال مرطوب این کار را انجام دهید تا گرد و غبار کمتری به هوا بلند شود.
لباسها را دو مرتبه آب بکشید
این روزها در بازار، انواع مواد شوینده و ضدعفونیکننده با عطرهای مختلف به فروش میرسد؛ عطر گلها و انواع میوهها که باعث شده است بعضی از خانمهای خانهدار مقدار بیشتری از این مواد برای تمیزکردن به کار ببرند.
این مواد به هر شکلی که مورد استفاده قرار بگیرد و وارد ریه انسان شود، هم موجب بروز علائم حاد مانند تنگینفس خواهد شد و هم میتواند نشانههای پایدار ایجاد کند که اثرش تا مدتها باقی میماند؛ بنابراین استفاده بیش از حد از این مواد به هیچوجه توصیه نمیشود.
بهتر است افرادی که آلرژی دارند و بخصوص کسانی که دچار آلرژیهای پوستی هستند، حداقل دو بار لباسها و ملحفههایشان را آبکشی کنند تا بوی مواد شوینده روی آنها نماند یا از شویندههای خیلی ملایم استفاده کرده و بعد از آبکشی مناسب در فضای باز آنها را خشک کنند.
به موقع به پزشک مراجعه کنید
اشکریزش، آبریزش چشم، تنگینفس، خارش و قرمزی شدید چشمها، خسخس سینه و سرفه شدید از جمله علائمی است که ممکن است در طول خانهتکانی و هنگام کار با مواد شوینده برای افراد ایجاد شود. به کسانی که بهچنین علائمی دچار میشوند، توصیه میشود حتما به پزشک مراجعه کنند تا در صورت نیاز اقدامات لازم صورت گیرد.
بهتر است از مواد شویندهای استفاده کنید که خیلی غلیظ نیست و همچنین سریعتر آنها را با آب پاک کنید تا عوارضش کمتر شود. استفاده از ماسک و دستکش محافظ را نیز نباید به هیچوجه نادیده بگیرید.
5 روش عاشق کردن کسی که دوستش دارید
اما متاسفانه دنیای واقعی همیشه اینگونه عمل نـمـی کند. بعضی وقتها شما به امید بدست آوردن فرد خاصی ماهها خود را به آب و آتش میزنید به عشق او زنـدگی می کنـید و حسرت داشتنش را می کشید و عاقبت بدون ثمر و نتـیجـه ناکام می مانید. و آنـجاسـت کـه راهـکـارهـای ذیل ناگهان همچون موهبتی آسمـانـی جـلـوه گـر خـواهند شد.
البته توصیه های من سحر و جادو نبوده و آنگونه نیز نمی بـاشـد که شخصی را برغم خواست و میل باطنی و با بکارگیری این تکنیکها وادار بـه آن کند که دلباخته و عاشق شما گردد. کاری که این تکنـیـکها انجام می دهند شـانـس و اقـبـال را به مقدار زیادی به سود شما افزایش می دهند. آیا این کار شرورانه و نادرست است؟ من اینطور فکر نمی کنم بنابراین به مطالعه خود ادامه دهید.
_ زیاد معاشرت کنید... سپس غیر قابل دسترس گردید
هـر چه بیشتر با شخصی ارتباط داشته باشید آن شخص بیشتر شما را دوست خواهد داشت. این را دیوید لیدمن متخصص رفتار انسانها بیان می کند. در واقع حق با اوسـت. چندین مطالعه دیگر نشان داده کـه در مـعـرض قـرار گـرفـتن مکرر با هر محرک خاص ما را نسبت به آن محرک علاقه مند تر می گرداند. (تنها زمانی این نظریه صدق نمی کنـد کـه واکنش اولیه ما به آن محرک منفی باشد).
بنابراین در ابتدای آشنایی از آنکه کناره گیـر، گریزان و غیر قابل دسترس باشید، پرهیز کنید. در عوض به دنبـال بهانه های فراوان برای آنکه وقت خود را با وی بگذرانید باشید.
اکنون حواستان را کاملا جمع کنید چون این مرحله زیرکانه بوده و احتیاج به مهارت دارد. درست زمانی که مطمئن شدید که او را مجذوب خود کرده و محبوب گشته اید به تدریج معاشرت خود را کاهش داده و کمتر در دسترس قرار گیرید و این کـار را تـا زمانی کـه وی دیگر شما را دیگر ملاقات نکرده و نبینـد ادامه دهید. شـما هم اکنون "قانون کمـیابی" را بطور مؤثر بکار گماردید. همه ما واقف هستیم که: مردم خـواهـان چیزهایی هستـند که نمیتوانند داشته باشند.
همیشه در دسترس بودن شـما سبب کاهـش ارزش و شـان شما می گردد. برای مثال هـرگـاه پـایتان را از در خانه بیرون بگذارید و با توده عظیمی از الماس بروی زمین روبرو گردید، کم کم برایتان عادی شده و دیگر آنها را بچشم سنگهای گرانبها و ارزشمند نخواهید نگریست. این قانون کمیابی است که سبب میشـود بـیشتر طالب آنها گردید.
با آنان باشید و سپس کمیاب گردید و مشاهده خواهید کرد محبوب تر می شوید. ما مرتبا در مورد مسایلی چون شور و اشتیاق، جـاذبـه جـنـسـی و عـشـق صحبت به میان میاوریم اما به "شباهت ها" اشاره ای نمی کنیم . بـایـد آگـاه باشیم افراد با خصوصیات متضاد در بلـنـد مـدت جـذب یـکدیـگر نـمی شوند.
ما همواره در جستجوی شباهتها میان خود و شریک زندگیمان می بـاشیم. اغـلب ما بـا گـشـتـن و مـعـاشرت با دوستانی که مورد علاقه مان نمی باشند ترس داریـم پس چـرا با مـعشـوق خود چنین کنیم؟ علاقمند بودن و دوست داشتن کسی بسیار مهم تر از آن است که ما عاشق آن فرد باشیم. تنـها شباهت های اخلاقی و شخصیتی ما نیست که حائز اهمیت می باشد. هرگاه شما با فردی کـه از لـحاظ ظاهـر شبـیـه شـما باشد آشنا گردید، احتمال آنکه وی شیفته و دلباخته شما گردد 4 برابر بیشتر می باشد.
_ کار دلپسندی برایش انجام ندهید.... بـگذاریـد او برایتان کارهای دلپسندی انجام دهد
هرگاه شما کار پـسـنـدیـده ای بـرای شـخـصی انجام دهید، از دو جهت احساس خوبی خواهید داشت : احـساس خـوشـنودی از خـودتان و صمیمیت با فردی که شما اندکی با عملتان لوسش کرده اید.
ما معمولا بمنظور توجیه زحمات و یا هزینه هایی که صرف فرد مورد نظر کرده ایم در شایستگی و استحقاق وی مبالغه وخیالپردازی میکنیم. سـرانجام آنکه:ما آن فرد را بیشتر دوست خواهیم داشت.هرگاه شخصی برای ما کار پسندیده ای انجام میدهد، خوشنود میگردیم.
اما در کنار آن احساسات ناخوشایند دیگری نیز تظاهر خواهند کرد. گاه غرق در هیجانات می شویم.
در تـنگنا قرار می گیریم که مانند همان فرد بامعرفت که آن لطف را در حق شما کرده عمل نماییم یعنی آنکه لطفش را جبران کنیم. و حتی زمانیکه آن عمـل نـیک از سوی شخصی صورت می گـیـرد کـه شـما علاقه وافری به وی داشته اما نسبت به احساسش نسبت به خودتان مردد هستید، مسئله بسیار بغرنج تر میگردد. متوجه منظورم می شـوید؟ هنگامی که ما شیفته و شیدای شخصی می شویم، ناگزیریم برای او کارهای لطف آمیزی انجام دهیم.اما بهتر آنست اجازه دهید او شما را لوس کند.
_ به او نگاه کنید...
زیـک روبیـن روانـشـنـاس دانشگاه هاروارد مطالعه ای را صورت داد تا دریابد آیا قادر است عشق را بطور علمی توسط ضبط مدت زمانی که دو عاشق بیکدیگر چشم دوختـه انـد، مورد اندازه گیری قرار دهد. وی دریافت که دو فردی که عمیقا عاشق یکدیگر می بـاشند 75 درصد از زمانی را که گفتگو می کنند، به همدیگر نگاه می کنند. و هـنـگـامی که فرد ناخوانده ای به میان صحبتشان وارد میگردد آهسته تر روی از یکدیگر برمی گـردانـنـد. در گـفـتـگوهـای معمولی افراد 30 تا 60 درصد از وقت را به نگاه کردن به یـکدیـگر اخـتـصـاص می دهند.
اهمیت مقیاس روبین واضح می باشد : احتمال آنکه بگوییم دو فرد تا چه میزان عاشـق و دلبـاخته یـکدیـگر هستند را می تـوان بـا انـدازه گیـری مـدت زمـانـی کـه آن دو عاشقانه به یکدیگر زل می زنند تخمین زد.
برخـی روانـکاوان از آن در حین مشاوره برای آنکه دریابند تا چه اندازه زوجین به یکدیگر علاقه و عشق دارند سود می برند. هـمچنین این موضوع اطلاعات سودمند زیادی را بـرای آنـکه بـخواهید شخصی دلباخته شما گردد در اختیارتان قرار میدهد. اینگونه که: هرگاه به شخصی که دوسـتـش می دارید در حین گفتگو 75 درصد از زمان به وی نگاه کنید. با این کار مغز آن فرد را فریب میـدهید. مـغز آن شخص آخرین باری که فردی تا این اندازه به او نـگـاه کـرده را بـخاطر آورده و تـحلـیـلش از این نگاه طولانی، وجود عشق و علاقه خواهد بود.
در نتیجه این طـور مـی انـدیـشد که عاشق شما است و مغزش شروع به ترشح فنیل اتیلامین (PEA) می کند. ایـن مـاده از خانواده آمفی تامین ها میباشند که توسط سیستم عصبی ترشح میگردد.هنگامی که ما عاشق میشویم PEA همان عاملی است که سبب تعریق کف دستان، احساس دل آشوبی، و افزایش ضربان قلب میشود.هر چه شخصی که شما خواهانش میباشد PEA بیشتری بدرون جریان خونش جاری گردد احتمال آنکه او دلـبـاخـتـه شـمـا گـردد افـزایـش میـیابد. زمانی که شما نمی توانید صادقانه فردی فرد بی رغبـتـی را وابسته خود کنید، بکارگیری این تکنیک تولید PEA را کاملا میسر خواهد نمود. امتحان کنید.مطمئن هستم از نتیجه کار خود شگفت زده خواهید شد. زمـانـی کـه بـا شخصی هستید به وی حس عاشق بودن را القا کنید و اینکه او سـرانـجـام بـاورش شـود که عاشق شما است، زیاد بطول نخواهد انجامید.
_ روی برنگردانید...
دیـگر یـافته های تعیین کننده در تحقیقات روبین : اگر فردی بـه زن و شوهری که در حـال گفتگو هستند، ملحق گردد، مدت زمان زیادی طول می کـشـد تـا نگاه آن زوج از یکدیگر منحرف شده و به نفر سوم برگردانده شود. باز هرگاه این عمل را با شـخصـی کـه هنوز دلباخته شما نگشته بکار بندید، به او طوری القا میکنید کـه گویی دلبـاخته شماست و باعث سرازیر گشتن مقدار بـیـشـتـری PEA داخـل جریان خونش می شـوید.
لئیل لونـز، مـتخصص روابط انسانها، این تکنیک را "چشمان آب نباتی" نـام نـهـاده. چشمانتان را به چشمان فردی که دوستش می دارید قفل نموده و ثابت در همان حالت نگه دارید. حتی زمانی که او صحبتـش پـایـان یـافـت و یا آنکه شخص دیـگـری به شما مـلـحـق شد، روی برنگردانید. وقتی سرانجام خـواسـتـیـد چشمانتان را از چشمانش برگردانید (پس از 4-3 ثانیه) آن کار را با بی میلی و آهستگی انجام دهید دقیقا مانند آنکه توسط یک آب نبات به یکدیگر چسبیده اید. شاید این تکنیک زیاد سودمند به نظر نرسد ولی باور کنید هرگاه بطور صحیح صورت گیرد از تعجب نفس شما را بند خواهد آورد.
اگرآنقدر کمرو و خجالتی می باشید که قادر نیستید مستقیما به چشمها خیره شـویـد از تکنیک آب نـبـات صـرف نظر کرده و از این روش استفاده نمایید.بفردی که وارد گفتگوی شما شده روی برگردانده اما به محض آنکه سخنان آن فرد پایان یافت، بـه سرعت چشمانتان را به سمت شخص مورد علاقه خود بازگردانید. این یک حرکت بررسی کنـنده است. شما میـخواهید واکنش وی را از آنچه گوینده بیان داشته مورد بررسی قرار داده و بـه وی تفهیم کنید که بیش از آن فرد به او علاقه مند هستید.
_ از علم مردمک سنجی کمک بگیرید...
ما هـمگی با حالت چشمها پیش از خواب آشنا هستیم وقتی بـه آنها مینگریم نگاهـی خمارآلود است. شما تنها به یک چیز برای ایجاد حالت چشمان پیش از خواب نیاز دارید: مردمک های بزرگ و متسع. بر طبق علم مردمک سنجی این عاملی اسـت کـه هـمه ما به آن پاسخ می دهیـم. شـما قادر نیستید مردمک چشم خود را آگاهانه کنترل کنید (به همین خاطر است که می گویند چشمها هیچگاه دروغ نمیگویند).
اما شما می توانـیـد با ایجاد شرایط مناسب حالت مردمک منبسط را پدید آورده و به نتیجه دلخواه بـرسید. ابتدا نور را کاهش دهید. هـرگاه میـزان روشـنـایـی و نـور مـحیـط کاهـش یابد مردمک چشمها متسع میگردند. به همین خاطر است که استفاده از نور شمع و یا کلیدهای کاهنده نور چراغها در رستورانهای رمانتیک ضروری میباشد. تنها با ملایم کردن و کاهش نور نیست که چهره ما جذاب تر بنظر میرسند، مردمکهای منبسط نیز سودمند هستند.
دانشمندان 2 تصویر از یک زن را به مردان نشان دادند. هر دو تصویر یکسان و مشابه بود یکی از دو تصویر طوری دستکاری شده بود که مـردمک چشـمـها بـزرگـتـر بـنـظر بـرسنـد. زمانی که تصویر دستکاری شده را نشان مردان دادند، آنهـا زن را در تـصـویـر دسـتـکاری شده، 2 برابر جذابتر از تصویر واقـعـیـش تـشـخیـص دادنـد. بـروی چهره مردان نیز آزمایش مـشـابـهـی صـورت گـرفـت و بـه زنـان نـشـان داده شـد و نـتایج مشابهی حاصل گشت. همچنین هنگامی که ما به چیزی علاقه داریم و دوستش می داریم می نگریم، مـردمک چشمانمان باز بزرگتر و متسع می شوند.
این را نیز می تـوان تـوسـط تـصـاویـر به اثبات رساند. این بار پژوهشگران تصویر یک زن زیبا را میـان تـعداد زیـادی از تـصـاویر معمولی و پیش پا افتاده قرار دادند سپس تغییر اندازه مـردمـک چـشمهای مردان حین مشاهده آن تصاویر را مورد بررسی قرار دادند. بدون اسـتـثـنـا مـردمـک چـشـمهـای مردان بروی تصویر مورد نظر منبسط می گشت. این یعنی که هرگـاه شـمـا شـدیدا مجذوب شخصی شده باشید باید تا حالا مردمک چشمانتان مانند حفره های سیاه متسع و بزرگ شده باشد!!
23 نکته برای حفظ طعم چای و قهوه
12 نکته برای چای
1- ما چای را در مکانی خشک نگهداری کنید. اگر چای خشک بیشتر از 4 تا 5 روز در مکانی مرطوب بماند، امکان کپک زدن و بدطعم شدن آن وجود دارد، بنابراین یخچال به هیچوجه محل مناسبی برای نگهداشتن چای خشک نخواهد بود.
2- کابینتهایی که از نور و رطوبت دور هستند، مناسبترین مکان نگهداری چای خشک محسوب میشوند.
3- بهتر است برای جلوگیری از تغییر عطر، طعم و رنگ چای خشک، آن را درون ظروف شیشهای یا فلزی تیرهرنگ که کمترین نور و رطوبت را به خود جذب میکند، قرار دهید.
4- اگر قرار است بسته چای را باز کنید و آن را داخل شیشههای روشن مخصوص نگهداری چای، قند و شکر کنار سماور بریزید، باید حداکثر به اندازه نیاز یک هفته خانوادهتان باشد، زیرا قرار گرفتن چای خشک در معرض نور زیاد باعث کاهش کیفیت عطر و طعم آن میشود.
5- چای خشک را بیشتر از نیاز یک ماه خانوادهتان نخرید و آن را انبار نکنید. خوشبختانه چای خشک از محصولاتی است که همیشه در دسترس قرار دارد و خرید بیش از اندازه آن جز اشغال کردن فضا، سودی نخواهد داشت.
6- اگر 2 تا 3 بسته چای را یکجا خریداری کردهاید، بهتر است تا زمانی که به آنها نیاز ندارید، بستهشان را باز نکنید. چای خشک تا تاریخ انقضایی که روی بستهاش نوشته شده، خیلی خوب و باکیفیت داخل بستهبندیاش میماند اما اگر آن را خارج کنید، ممکن است عطر و طعم اولیهاش را از دست بدهد.
7- بعد از هر بار استفاده، حتماً در ظرف چای خشک را محکم ببندید چون گرما و هوا هم از دیگر عوامل از بین برنده عطر و طعم و حتی رنگ چای هستند.
8- هرگز از پیمانههای خیس برای برداشتن چای خشک از ظرفش استفاده نکنید. این خیسی و رطوبت میتواند باعث کپک زدن سطوح زیرین چای شود.
9- انباری یا کابینتهای مشرف به نور آفتاب، مکان مناسبی برای نگهداری چای نیستند، چون گرما میتواند کپک زدن برگهای چای را در پی داشته باشد.
10- حد امکان از خرید و نگهداری چای فلهای خودداری کنید. در خرید محصولات فلهای نمیتوان به ادعای فروشندگان در مورد تازه یا کهنه بودن محصول و چگونگی نگهداری آن در مغازه اطمینان کرد.
11- چای خشک به سرعت بوی خوراکیهای دیگر را جذب میکند، بنابراین از قرار دادن آن در کنار خوراکیهایی با بوی تند مانند سیر یا سرکه خودداری کنید.
12- اگر میخواهید چای خوش عطری داشته باشید، داخل ظرف چای خشکتان یکی، دو عدد چوب دارچین، دانه هل یا چند عدد گلبرگ گل محمدی کاملاً خشک بیندازید.
3 نکته برای چای کیسهای
1- چایهای فوری کیسهای فقط برای مواقع ضروری و مسافرتها تولید شدهاند، بنابراین خریدن چند بسته از آنها و نگهداریشان در منزل کار معقولی به نظر نمیرسد.
2- بعد از باز کردن بستهبندی چایهای کیسهای، حتماً چایها را با بستهبندیشان درون نایلونی قرار دهید و در آن را محکم گره بزنید. از آنجا که چایهای کیسهای پیش از مصرف، شسته نمیشوند، امکان نشستن گرد و غبار روی آنها و انتقال آلودگی به لیوان آب جوش وجود دارد.
3- چایهای کیسهای به سرعت بوی محیط را به خود میگیرند، بنابراین از رها کردن طولانیمدت آنها در محیطهای باز و بدون بستهبندی اصلیشان (به خصوص در کنار خوراکیهای بودار) خودداری کنید.8 نکته برای قهوه
1- به طور کلی نگهداری دانه قهوه بسیار سادهتر از پودر قهوه است، بنابراین به شما توصیه میکنیم هنگام خرید قهوه، دانههای آن را تهیه و خودتان در منزل آسیابشان کنید.
2- اگر دانههای قهوه را درون قوطیهای فلزی یا ظروف شیشهای تیرهرنگ با درهای محکم بریزید، میتوانید مطمئن باشید که حداقل تا 4 ماه بدون تغییر رنگ و بو باقی میمانند.
3- هر بار به اندازه نیاز روزانهتان دانههای قهوه را پودر کنید.
چای خشک به سرعت بوی خوراکیهای دیگر را جذب میکند، بنابراین از قرار دادن آن در کنار خوراکیهایی با بوی تند مانند سیر یا سرکه خودداری کنید4- پودر قهوه تا یک ماه بدون تغییر عطر و طعم داخل ظروف شیشهای با رنگ تیره باقی میماند.
4- پودر قهوه تا یک ماه بدون تغییر عطر و طعم داخل ظروف شیشهای با رنگ تیره باقی میماند.
5- ظروف نگهداری قهوه را در مکانهای خشک، خنک و به دور از نور و اکسیژن قرار دهید.
6- اگر دانههای قهوه را درون نایلونهای محکمی بریزید و در نایلون را هم پس از خارج کردن هوای آن، محکم گره بزنید، میتوانید آن را تا یک ماه داخل فریزر نگهداری کنید.
7- مکانهای مرطوبی مانند یخچال، جای مناسبی برای نگهداری پودر قهوه نیستند.
8- هرگز از پیمانههای خیس برای برداشتن پودر یا دانه قهوه استفاده نکنید.
مراقب آنچه که میگویید باشید
هنگامی که جوان بودم زندگی خانوادگی وحشتناکی داشتم. تنها به این دلیل به مدرسه میرفتم که بتوانم چند ساعتی از خانه دور باشم و خودم را میان بچههای دیگر گم کنم. عادت کرده بودم مثل یک سایه، بیسر و صدا به مدرسه بیایم و به همان شکل به خانه برگردم. هیچ کس توجهی به من نداشت و من نیز با کسی کاری نداشتم. ترجیح میدادم هیچ توجهی را به خود جلب نکنم زیرا باور داشتم همه از من بدشان میآید. گرچه در خلوت خود تمنای دیده شدن و توجه را داشتم.
زندگی سایهوار من به همین شکل میگذشت تا این که لنی (Lenny)به مدرسه ما آمد. لنی دبیر ادبیات انگلیسی در دبیرستان ما بود. 42 ساله، با ریش کم پشتی که تمام صورتش را پوشانده بود و لبخند دلنشینی که همیشه بر لب داشت. ریز نقش و پر جنب و جوش بود و اصرار داشت او را با نام کوچک صدا کنیم. برای اولین بار در زندگیام کسی به من توجه کرد و با من مهربان بود. برای اولین بار در زندگیام کسی مرا میدید، لنی!
متاهل بود و یک فرزند داشت. عاشق همسرش بود و معلوم بود که توجهش به من رنگ دلباختگی ندارد. گاهی پس از پایان ساعت درس در مدرسه میماند و با هم حرف میزدیم. از این که به حرفهایم گوش میداد تعجب میکردم و لذت میبردم و زمانی که کیف چرمیاش را بر میداشت و میگفت: "خوب بهتر است بروم." هرگز لحنش به شکلی نبود که حس کنم از بودن با من خسته شده است. برخلاف دیگران، به نظر میرسید از بودن با من خوشش میآید. حتا یک بار مرا به خانهاش دعوت کرد. همسرش برایمان نان خانگی پخته بود و من با شگفتی دیدم که لنی برای فرزند کوچکش کتاب داستان میخواند. رویداد عجیبی که هرگز در خانواده خودم ندیده بودم!
لنی توانست نظر مرا نسبت به خودم تغییر دهد. او به من گفت که میتوانم یک نویسنده شوم. گفت نوشتههایم پر از احساس هستند و او از خواندنشان لذت میبرد. ابتدا باور نکردم. خودم را موجود بیارزشی میدانستم که کاری از او ساخته نیست و ایمان داشتم لنی به خاطر تشویق من دروغ میگوید. اما او یک بار در میان کلاس و در برابر چشمان تمام همکلاسیهایم، به خاطر متن ادبی که نوشته بودم برایم دست زد و به همه گفت که من میتوانم یک نویسنده بزرگ شوم. زمانی که به اتاق آموزگاران میرفت دیدم که در راه با سایر دبیران در مورد من و متنی که نوشته بودم حرف میزند.
همان روز تصمیم گرفتم یک نویسنده شوم، چون لنی این طور میخواست. اما متاسفانه اغلب میان آنچه که میخواهید و آنچه که واقعا انجام میدهید سالها فاصله وجود دارد و من زمانی شروع به نوشتن کردم که بیست سال از آن روز میگذشت.
در همان سالی که لنی مرا تحسین کرد، به دلیل مشکلات شدید خانوادگی، کشیدن سیگار را در پانزده سالگی شروع کردم. سال بعد، هم مشروب میخوردم و هم مواد مخدر استعمال میکردم. هنوز هم لنی را دوست داشتم و با این که دیگر معلم من نبود او را گاه گاهی میدیدم تا این که خبردار شدم لنی مبتلا به سرطان شده است. از شدت غم داشتم دیوانه میشدم. به خودم، دنیا و به خدا بد و بیراه میگفتم. نمیدانستم چرا مردی به این خوبی باید در جوانی از دنیا برود (زمانی که جوان هستیم انتظار داریم دنیا به همان شکلی باشد که ما میخواهیم). به دیدنش رفتم. برخلاف آنچه که تصور میکردم با این که لاغر و رنگ پریده شده بود، آرام و خوشرو بود. همان لبخند همیشگی را بر لب داشت و مثل همیشه از دیدن من خوشحال شد. رفته بودم تا به او دلداری بدهم و به زندگی امیدوارش کنم اما گریه امانم را برید و نتوانستم هیچ حرفی بزنم. در عوض او بود که مرا دلداری میداد و میخواست به زندگی امیدوارم کند. از من خواست اعتیاد را ترک کنم و زندگی را دوست بدارم چون ارزش دوست داشته شدن را دارد.
از خانهاش که بیرون آمدم تصمیم داشتم مانند او زندگی کنم. دوست داشتم زمانی که هنگام مرگ من نیز فرا میرسد بتوانم مانند لنی به همین اندازه آرام، صبور و راضی باشم. اما نشد. نتوانستم در برابر مشکلات خانوادهام دوام بیاورم و تنها چند روز بعد از ملاقاتم با لنی از خانه فرار کردم و به لندن رفتم.
بیست سال گذشت. تمام روزهای این بیست سال را در اعتیاد و فساد غوطه خوردم. از تمام مردم و از خودم متنفر بودم. هیچ اعتقاد، هیچ باور و هیچ ایمانی را قبول نداشتم. در زندگی هیچ هدف، هیچ امید و هیچ آیندهای نمیدیدم و زندگی برایم تنها عبور کُند روزها بود. روزی به طور اتفاقی و برای این که از سرما فرار کنم وارد یک گالری نقاشی شدم. درون گالری یکی از همکلاسیهای قدیمیام را دیدم. قبل از این که بتوانم از دیدش فرار کنم، مرا دید و به طرفم آمد. هیچ اشتیاقی نداشتم که از شهری که در گذشته در آن زندگی میکردم برایم حرف بزند اما او آدم پرحرفی بود و از همه کس و همه چیز حرف زد. تقریبا به حرفهایش گوش نمیدادم تا این که نام لنی را در میان حرفهایش شنیدم. گفت، لنی تنها یک سال پس از فرار من، با زندگی وداع کرده است. گفت، یک بار همراه با سایر بچهها به دیدن لنی رفته بود. تنها یک هفته قبل از مرگش. لنی به آنها گفته بود که ایمان دارد من روزی نویسنده بزرگی خواهم شد. نویسندهای که همکلاسیهایم به آشنایی با او افتخار میکنند. برای اینکه نگاه تمسخرآمیز همکلاسی سابقم بیش از آن آزارم ندهد به سرعت از گالری بیرون آمدم و به آپارتمان کوچک، کثیف و حقیرم پناه بردم. ساعتها گریه کردم. برای اولین بار احساس کردم لیاقتم بیش از این زندگی نکبت باری است که برای خودم درست کردهام. برای اولین بار دعا کردم و از خدا خواستم کمکم کند تا بتوانم همان کسی شوم که لنی انتظار داشت.
قبل از این که بتوانم به رویای آموزگارم جامه عمل بپوشانم، دو سال طول کشید تا توانستم اعتیادم را ترک کنم و خودم را به طور کامل از منجلابی که در آن گرفتار شده بودم نجات دهم. در تمام این مدت، هر روز این جمله لنی را با خود تکرار میکردم: "روزی نویسنده بزرگی خواهم شد".
زمانی که برنده جایزه بزرگ ادبی انگلستان شدم، در مصاحبه مطبوعاتیام گفتم: هرگز از قدرت کلمات غافل نشوید. گاه یک جمله ساده میتواند زندگی فردی را به طور کامل دگرگون کند، میتواند به او زندگی ببخشد و یا زندگی را از او دریغ کند. خواهش میکنم مراقب آنچه که میگویید باشید.
داستان زندگی کاترین رایان (Catherine Ryan) نویسنده داستانهای کوتاه و برنده جایزه بزرگ ادبی انگلستان
چطوربه خواستگار خود جواب رد دهیم؟
اگر تصمیم تان را گرفته اید و می خواهید به خواستگارتان جواب رد بدهید، باید بدانید که این جواب دادن ، خودش اصول و قاعده ای دارد که باید رعایت کنید. در غیر این صورت جواب رد شما ممکن است باعث دلخوری یا حتی کینه هایی شود که پاک کردن اثرات آن تا مدت ها زمان می برد. به خصوص اگر پای خواستگاری های فامیلی یا همکاری در میان باشد!
راستش را بگویید
اگر بعد از بررسی تمام موارد و درست تحلیل کردن شرایطتان، باز هم فکر میکنید برای هم ساخته نشدهاید، باید هرچه زودتر حرف دلتان را به او هم بگویید. حستان را در دلتان نگه ندارید و سعی نکنید با تحقیر و کممحلی، به او پاسخ منفیتان را نشاندهید. دلایلتان را بیان کنید و مقابلش اعتراف کنید که علاقهای به او ندارید. از شکستن دلش نترسید و نگذارید که بیشتر از این امیدوار باشد و در دلش برای ازدواج کردن با شما برنامه بریزد.
پردهپوشی را کنار بگذارید. اگر قرار بود منظور شما را به زبان بیزبانی بفهمد تا حالا فهمیده بود، پس وقت آن است که با صراحت تمام و بدون ترس، تکلیف را روشن کنید. ممکن است حرف شما دلش را بشکند. اشکالی ندارد. اگر بدون توهین و او نشانه گرفتن نقاط ضعفش، تنها واقعیت را روشن کنید، دیگر مسئولیتی متوجه شما نخواهد بود، پس کاملا منطقی و بدون اینکه هیجان بیموردی به این روند تزریق کنید، بگویید که برای خودتان و او آینده خوبی نمیبینید یا اینکه احساسی که به او دارید از این جنس نیست و هیچوقت هم نخواهد بود.
چشم در چشم حرف بزنید
اگر هنوز جواب منفیتان را قاطعانه به او ندادهاید، بجنبید. در نخستین فرصت یک قرار دونفره با او بگذارید و بدون گوشه و کنایه یا در لفافه حرفزدن، برایش همه چیز را توضیح دهید. احترام گذاشتن به او پذیرش این موضوع را برایش آسانتر میکند و تنظیم کردن چنین قراری یکی از نشانههای این احترام است.
قرار نیست این ملاقات را دوباره تکرار و دهها بار موضعتان را بیان کنید. چه قانع شود و چه نه، شما تنها باید یکبار و برای همیشه تکلیف این ماجرا را روشن کنید.
غرورش را نشکنید
هیچ وقت او را بهدلیل علاقهای که به شما دارد، تحقیر نکنید. شما هر راهی را برای رد کردن درخواستش میتوانید بروید؛ اما حق ندارید به او حمله و توهین کنید یا بهدلیل حسی که دارد او را سرزنش کنید. اگر او با درخواستهای مکررش شما را آزار میدهد، تنها جریان ارتباطتان را قطع کرده و تلاش کنید تاجایی که میتوانید از او فاصله بگیرید.
مراقب واژهها باشید
موضعتان را طوری بیان کنید که امکان هیچ برداشت دیگری وجود نداشته باشد و مهمتر اینکه، هیچ امیدی برای آینده به او ندهید. جملاتی مثل «فعلا قصد ازدواج ندارم»، «بگذار بازهم فکر کنم»، «بهدلیل مخالفت خانوادهام نمیتوانم» و... نه تنها کمکی به پیشبرد این ماجرا نمیکند بلکه او را هم معلق و بلاتکلیف گذاشته و آیندهاش را تحتتاثیر قرار میدهند. بهدلیل ناتوانی در نه گفتن، با او بازی نکنید.
بگذارید از احساسش حرف بزند
متکلم وحده نباشید و به او هم اجازه دهید که حرفهایش را بزند و از خودش دفاع کند. بدون آنکه حرفش را قطع کنید یا با لحنی تند و شتابزده به او جواب دهید، بگذارید خودش را خالی کند. او بهعنوان خواستگار شما، حق دارد تمام تلاشش را بکند و هر راهی که گمان میکند برای رسیدن به شما منتهی میشود را برود. پس به او این فرصت را بدهید اما در تمام مراحل، قاطعانه روی موضع اولیتان پافشاری کنید.
چطور جواب رد دهیم؟
با اقتدار حرف بزنید
اینجا هم اعتماد به نفس حرف اول را میزند مثل آدمهای ضعیف رفتار نکنید و با اعتماد بهنفس حرف دلتان را بزنید. این حق شماست که تنها با کسی که دوستش دارید زیر یک سقف زندگی کنید و علاقه فرد دیگری به شما، نمیتواند این حق را از بین ببرد. هر کسی مسئول احساسات خودش است و اگر شما کاری نکردهاید که به او آسیب بزند، پس دیگر نباید نگران چیزی باشید. او باید آنقدر منطقی باشد که بتواند با این موضوع کنار بیاید و اگر در این مورد ناتوان است، شما نمیتوانید کمکی به او بکنید.
بگویید با دیگران خوشبخت می شود اما با شما نه!
اگر میخواهید یک پایانبندی خوب ایجاد کنید، کمی او را تحسین کنید. در ذهنتان فهرستی از نقاط قوت او را بچینید و وقت نه گفتن، با اشاره به همه آنها برایش توضیح دهید که باز هم میتواند شانس عاشق شدن و دوست داشته شدن را داشته باشد. فقط برایش توضیح دهید که او را به چشم مرد زندگیتان ببینید و این به معنای بد بودن یا ناتوان بودن او نیست.
رابطه را کش ندهید
اگر پیشنهاد ازدواجش را رد کردهاید، باید تا آبها از آسیاب نیفتاده از او فاصله بگیرید. به خصوص در رابطه های همکاری، دانشگاهی یا فامیلی. به هیچ بهانهای به او زنگ نزنید. شاید برای شما که به او احساسی ندارید، این اتفاق کاملا عادی بهنظر برسد و بخواهید کاملا دوستانه با او حرف بزنید یا ببینیدش، اما اشتباه میکنید، حتی باوجود پایان گرفتن این ارتباط، ماجرا در او تمام نشده، پس آتشی که سعی کردید خاموشش کنید را دوباره روشن نکنید.
بازندگیتان بازی نکنید
هرگز بهدلیل ترحم وارد یک ارتباط نشوید. اگر واقعا به او حسی ندارید، حق ندارید بهدلیل اینکه دلش را بشکنید به او وعدهای بدهید که در مورد ادامه دادنش مطمئن نیستید. اگر به آینده مشترکتان امیدی ندارید، قبل از آنکه چیزی شروع شود، تمامش کنید. شما نمیتوانید یک عمر با ترحم زندگی کنید، پس با کش دادن این ماجرا با احساسات و آینده او بازی نکنید و خودتان را هم به بازی نگیرید.
تصمیمتان را بگیرید، میخواهیدش یا نه؟
قبل از آنکه حجت را برای این خواستگارتان تمام کنید، به پیشنهاد خواستگار دیگری فکر نکنید. درست است که رابطهای میان شما و هیچ کدام از آنها نیست اما تا زمانیکه پاسخ قطعیتان را ندادهاید، در قبال فکری که این خواستگار در مورد آینده مشترکتان میکند، مسئولید، پس با گفتن جوابتان به این مسئولیت پایان دهید. شاید هم پاسخ ندادن شما بهدلیل تردید باشد، اما اگر فکر میکنید که اول باید موقعیت بهتری پیدا کنید و بعد باید به این خواستگار جواب منفی بدهید در اشتباه هستید. شما حق ندارید بهدلیل منافع خودتان، دیگران را معلق نگه دارید.
ویژگیهای یک مرد خوب
فهمیدن این که چه مردی، مرد زندگی است کمی زمان میبرد. پس با نشانههای یک مرد خوب آشنا شوید و ببینید که طرف مقابلتان این ویژگیها را دارد یا نه. این نکته را هم بگوییم که شناخت همه این ویژگیها در مرحله آشنایی ممکن نیست اما میتوانید تعدادی از آنها را در طرف مقابل تشخیص دهید و هرچه بیشتر این ویژگیها را داشت، به او اطمینان بیشتری کنید.
نشانه اول؛ احترام
احترام موضوعی است که در صدر جدول خوشبختی قرار دارد و خودش را به هزار و یک جلوه نشان میدهد و البته احترام یک موضوع 2 جانبه است؛ موضوعی که هم شما باید برای رعایتکردنش تلاش کنید و هم همسرتان باید در رفتارهایش آن را نشان دهد. اگر میخواهید بدانید احترام در رابطه میان شما و نامزدتان جایی دارد، میتوانید از نشانههای زیر کمک بگیرید.
1) اهل سازش است و به خاطر منافع مشترکتان کوتاه میآید. او گذشتهای شما را میبیند و برای کم کردن فشار روی شما و ارتباطتان، گاهی از خواستههایش میگذرد. به احساسات و نگرانیهای شما گوش میکند و بدون نصیحت کردن یا رنجیدن، برای درک کردنشان تلاش میکند.
2) میداند که یک آدم بیعیب و نقص نیستید اما شما را همانطور که هستید دوست دارد و با دیگران مقایسهتان نمیکند. برای نظرهای شما ارزش قائل است؛ قبل از هر تصمیم اساسیای، نظر شما را میپرسد و با تکروی سعی نمیکند حرف خودش را به کرسی بنشاند.
3) وقتی موفقیتی به دست میآورید با تمام وجود برایتان خوشحال میشود و سعی میکند زمینه را برای موفقیتهای آیندهتان فراهم کند.
4) احترام فقط در لحن خوب و رفتار پرمحبت خودش را نشان نمیدهد. پس اول ببینید که نامزدتان نشانههای بالا را در رفتارهایش نشان میدهد یا خیر و بعد وجود آنها را در رفتارهای خودتان بررسی کنید.
نشانه دوم: اولویتهای مشترک
همه ما ایدهآلهایی در ذهنمان داریم که از بچگی، وقتی صحبت ازدواج در آینده میآید، در ذهنمان چرخ میزنند. از ویژگیهای ظاهری مثل قد و وزن گرفته تا شرایط مالی، تحصیلات و خصلتهای رفتاری. اولویتگذاری آدمها برای این ویژگیها یکسان نیست. یکی به شأن اجتماعی اهمیت بیشتری میدهد و یکی به خلقوخو؛ یکی خانواده برایش مهم است و یکی هم پول.
1) برای انتخاب همسر، به الگوهای دیگران نگاه نکنید و سعی کنید که این موضوعات مهم را از نظر خودتان دستهبندی کنید.
2) مهم نیست که از نظر بقیه فردی که انتخاب کردهاید چقدر شگفتانگیز یا ایدهآل است، مهم این است که این فرد چقدر به معیارهای خود شما نزدیک باشد و البته این که از مرزبندیها و خط قرمزهایتان هم عبور نکند.
3) اگر به یک مورد خاص فکر میکنید و برای ازدواج فردی را بررسی میکنید، اول 10 ویژگی مهمی که برایتان در اولویت قرار دارند را روی کاغذ بیاورید و بعد در مورد ایدهآل بودن یا نبودن این فرد تصمیم بگیرید. حتی اگر او 7 ویژگی از این 10 تا را داشته باشد، میتواند یک همسر مناسب برای شما باشد. تا اینجای کار 50 درصد مشکل حل شده. حالا وقت آن است که از این همسر آینده هم بخواهیم اولویتهایش را روی کاغذ بنویسد و ببیند که آیا شما هم میتوانید همسر ایدآلی برایش باشید یا نه!
نشانه سوم: از خط قرمزها نمیگذرد
در هر ارتباطی خط قرمزهایی هست که شکسته شدنشان همه چیز را به هم میریزد و البته محدودیتهای همه ارتباطها مثل هم نیستند. وقتی هم که پای زندگی مشترک به میان بیاید، خط قرمزها پیچیدهتر و گاهی هم غیرقابل عبورتر میشوند و به همین دلیل یکی از اصلیترین نشانههایی که به شما میگوید یک مرد، همسر ایدهآل شماست، احترام به همین خط قرمزهاست. این خطوط قرمز ممکن است حریم روابط کلامی و فیزیکی، صداقت، حریم خانواده، رازداری و ... باشد.
1) بعضی از خط قرمزها در همه ارتباطها مثل هم هستند و بعضیهای دیگر هم تنها در مورد زندگی مشترک شما صادق هستند. پس اگر او میخواهد برایتان بهترین همسر دنیا باشد، باید هر دوی این مسیرهای ممنوعه را بشناسد و به آنها احترام بگذارد.
2) یک همسر ایدهآل نباید تنها و تنها از مسیرهایی که خودش درست میداند عبور کند بلکه باید نگاهی به مفهوم درست در ذهن شما بیندازد و در صورتی که میبیند انجام یک کار به تصور ذهنی شما در موردش آسیب میزند، از انجام دادنش دست بردارد.
3) شما هم در این مورد یک وظیفه دارید. درست است که بسیاری از این مرزبندیها جزو کلیشههایی هستند که همه مردها از آن باخبرند اما اگر مورد دیگری در ذهنتان وجود دارد، انتظار نداشته باشید که مردتان آن را حدس بزند بلکه با توضیح آن موضوع و بیان دلایلتان، اهمیت این خط قرمز را بازگو کنید و از او بخواهید که به این محدودیت احترام بگذارد.
همه ما دوست داریم بهترین باشیم و اگر مقابل فردی بنشینیم که دوستش داریم و نگران از دست دادنش هستیم، دوست داریم خودمان را بهمراتب بهتر از خود واقعیمان جلوه دهیم و ضعفها و شکستهایمان را در مقابلش پنهان کنیم. اما در یک رابطه ایدهآل شما هیچ نیازی به پنهان کردن خود واقعیتان نخواهید داشت.
نشانه چهارم: اجازه میدهد خودتان باشید
همه ما دوست داریم بهترین باشیم. بهتر از چیزی که هستیم و حتی بهتر از چیزی که در توانمان هست. به خصوص اگر مقابل فردی بنشینیم که دوستش داریم و نگران از دست دادنش هستیم، دوست داریم خودمان را بهمراتب بهتر از خود واقعیمان جلوه دهیم و ضعفها و شکستهایمان را در مقابلش پنهان کنیم. اما در یک رابطه ایدهآل شما هیچ نیازی به پنهان کردن خود واقعیتان نخواهید داشت.
1) میدانید او شما را همانطور که هستید دوست دارد و حتی اگر هزار زن قدرتمندتر و داناتر از شما مقابلش ظاهر شوند، باز هم شما را انتخاب میکند.
2) این حس به شما اعتماد به نفس میدهد و نمیگذارد که با حسادت، ترسها و بیاعتمادیهای بیمورد یا احساس ناامنی، زندگی مشترکتان را خراب کنید.
نشانه پنجم: از شما دفاع میکند
گرچه بهترین حالت ممکن این است که ازدواج شما همه را خوشحال کند و کوچکترین سردی و مشکلی در این مسیر پیش نیاید اما نباید فراموش کنید که این حالت رویایی همیشه هم اتفاق نمیافتد. تفاوتهای خانوادگی، تفاوت در انتظارها و سبک زندگی و بسیاری عوامل دیگر میتواند انتقاد دیگران را متوجه شما و تصمیم مشترکتان کند.
1) اگر او همسر ایدهآل شما باشد، با شنیدن این داوریها و گوشه کنایهها از تصمیمش دلسرد نمیشود و برای راضی کردن دیگران، به فکر تغییر برنامههایش نمیافتد.
2) شاید شما 2 نفر با گرفتن یک تصمیم مشترک بتوانید راه را برای این ازدواج هموارتر کنید اما یک مرد ایدهآل هرگز بار این تغییرات را به دوش شما نمیاندازد و با قرار دادنتان در برابر دیگران، بهدنبال حاشیه امنی برای خودش نمیگردد.
نشانه ششم: حستان به شما میگوید ...
حتی اگر او تمام نشانههایی که یک همسر ایدهآل باید داشته باشد را دارد، باز هم به معنای این نیست که او مردی است که برای آرامش شما آفریده شده است. با وجود بررسی تمام این موضوعات، دست آخر باید به این فکر کنید که چه حسی درباره این مرد دارید.
آیا هر زمان که او را میبینید احساس شوق و هیجان سراغتان میآید؟ آیا بعد از هر دیدار، با اشتیاق منتظر گذاشتن قرار بعدی میمانید؟ آیا وقتی صحبت از ازدواج میشود، دلتان میخواهد که زود همهچیز جفتوجور شود و برای همیشه در کنار او باشید؟
اگر پاسخ شما به این سوالها منفی است اما وقتی دودوتا چهارتا میکنید، میبینید که او ایرادی ندارد که بخواهید به خاطرش از ازدواج صرفنظر کنید، دست نگهدارید!
حسی که شما باید به همسر آیندهتان داشته باشید، بسیار مهم است، حسی که اگر نباشد، با وجود تمام ویژگیهای مثبت هم نمیتواند شما را به ماندن در یک زندگی دلگرم کند.
ولنتاین چیست و معادل ایرانی آن کدام است؟
ولنتاین چیست و معادل ایرانی آن کدام است؟
بیست و ششمین روز از بهمن ماه امسال در تقویم برابر با چهاردهم فوریه، روزی است که به نام والنتاین نامیده شده. همان که در سال های گذشته با بیست و پنجم بهمن مقارن می شد ولی سال کبیسه امسال این تقارن را برهم زد.
والنتاین اولین موردی نبود که با رشد همه گیر و خارق العاده خود در مدت زمانی نه طولانی، به امری آشنا در جامعه ایرانی ما بدل گشت و قطعا آخرین نیز نخواهد بود.
این روزها بسیاری از مردم چه کودک و چه بزرگ، حتی اگر تلفظ صحیح والنتاین را ندانند ولی آشنایی حداقلی با آیین و رسوم این روز به خصوص دارند و گاهاً شمه ای از تاریخچه اش را شنیده اند. تاریخچه ای که عدم وضوح کامل آن در پس پرده افسانه هایی چند پنهان گشته است.
والنتاین که بود؟
امروزه کلیسای کاتولیک به این نتیجه رسیده است که حداقل سه قدیس با نام والنتاین وجود داشته اند که همگی به شهادت رسیده اند. از این رو چندین افسانه سعی در بازگویی خاستگاه این آئین دارند.
سده سوم میلادی، روم باستان فرمانروایی به نام کلاودیوس دوم داشت که معتقد بود جنگجویانش باید مردانی مجرد باشند. براساس همین اعتقاد ازدواج برای سربازان امپراتوری روم ممنوع گشت. قاطعیت فرمانروای بی رحم، جرأت ازدواج را از تمام سربازان سلب کرد. اما در این بین کشیشی با نام والنتاین، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می ساخت. هنگامی که این عقدهای پنهانی آشکار شدند، والنتاین دستگیر و به اعدام محکوم شد. در زندان به دختر نابینای یکی از زندانبانان دل بست و هنگامی که رهسپار مراسم اعدام بود، کارتی برای دختر نوشت که با این امضا را داشت: «از طرف والنتاین تو».
استقبال ایرانیان از روز عشق
به عقیده کارشناسان روانشناسی، ایرانیان به سبب فرهنگ مردسالاری که ریشه در تاریخ سرزمینشان دارد، با آسانی قادر نیستند با ج**نس مخالف سر صحبت را باز کنند و بنابراین روزی همچون والنتاین مجال بازگویی عواطف را به طرفین می دهد و مهمتر اینکه در جامعه ای که هنوز به رابطه میان دختر و پسر با تردید و ظن نگاه می شود، والنتاین می تواند گامی به سوی رسمیت یافتن چنین روابطی باشد.
شاید کمتر کسی بداند که ایرانیان در روز والنتاین، پس از جشن عید نوروز، بیشترین کارت تبریک و هدیه را به یکدیگر می دهد.
در شرایط کنونی برخورد مسؤولان فرهنگی ایران در این خصوص بیشتر به نادیده گرفتن آن محدود می شود. در حالی که شبکه های ماهواره ای فارسی زبان به طور گسترده ای به تبلیغ و ترویج والنتاین می پردازند و بر تعداد تبلیغ های تجاری وسایل و هدیه های مختص این روز سال به سال افزوده می گردد.
هرچند بسیاری از جوانان و نوجوانان با جدیت و حرارت درپی گرامی داشتن والنتاین گوی سبقت از دیگران می ربایند، اما هستند کسانی که با عجین شدن رسوم غربی با فرهنگ ایرانی مخالفند و درصدد یافتن معادلی ایرانی و حتی اسلامی برای این روز هستند.
جای خالی عشق در روزهای ایرانی
دکتر سارا شریعتی ،استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران درباره توجه و گرایش جوانان ایرانی به والنتاین که هر سال بیشتر از پیش می شود، می گوید:
«در جامعه ما تعادلی بین مرگ و زندگی و غم و شادی نیست. اگر در سال 65 روز برای عزا است، شاید 20 روز برای شادی داشته باشیم. این باعث می شود وقتی در رده های بالای سیاست گذاری کاری انجام نشود ،رده های پایین (مردم)خودشان شادی آفرینی کنند. هر جامعه ای در مورد نیازی که پاسخ بومی و داخلی نداشته باشد، از جوامع دیگر وام می گیرد .این وام گیری اول یک دوره مخفی را می گذراند و بعد رفته رفته، جای خود را پیدا می کند.»
اما می دانیم که گسترش والنتاین در ایران تنها به دلیل نبود شادی و نشاط در جامعه نبوده است، بلکه دلایل خاص دیگری نیز دارد. دکتر شریعتی در این باره می گوید: «عشق در جامعه ما یک تابوست. طبیعی است که جوانان با حجم رسانه ای بالای امروز (ماهواره و اینترنت) از آیین ها، جشن ها و فرهنگ کشور های دیگر باخبر شوند و آنچه پاسخگوی نیازشان باشد،تقلید نمایند. این تقلید کم کم آن قدر عادی می شود که شاید 50 سال آینده کسی حتی به یاد نیاورد که والنتاین از کجا و چگونه وارد فرهنگ ما شده است.»
با اینکه تلاش هایی که هدف یافتن جایگزینی برای والنتاین را داشتند با ناکامی مواجه شدند و پیشنهاد انتخاب سالروز ازدواج حضرت علی(ع) فاطمه زهرا(س) با عکس العمل سرد مسؤولان فرهنگی همراه بود، ولی همچنان تلاش برای مطابق کردن یکی از روزهای باستان ایرانی با روز عشق ادامه دارد.
جشن عشق در ایران باستان
گفته می شود که در ایران باستان، بیست قرن پیش از میلاد روزی موسوم به روز عشق بوده است. این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها 4 روز پس از والنتاین غربی. این روز «سپندارمذگان» یا «اسفندارمذگان» نام داشته.
سپندارمذ لقب ملی زمین است. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد . زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را به عنوان نماد عشق می پنداشتند.
در ایران باستان علاوه بر ماه، روزها نیز اسم داشته اند و در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است. در همان روزی که نامش با نام ماه مقارن می شد جشنی ترتیب می دادند. روز پنجمین هر ماه اسفندارمذ، نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندارمذ بود، جشنی با همین عنوان می گرفتند.
سپندارمذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده به آن ها هدیه می دادند.
با والنتاین چه کنیم؟
هدایای روز والنتاین شامل گل رز و یا دسته گل، شکلات، کارت تبریک ولنتاین، عروسک، شمع، نامه عاشقانه، یک قطعه شعر عاشقانه و بسته های کادویی ویژه روز والنتاین است.
سالیانه بیش از یک میلیارد کارت تبریک والنتاین در سراسر جهان رد و بدل می گردد که بیشتر آنها توسط زنان خریداری می شود و میلیون گل رز و میلیون ها جعبه شکلات در سالروز والنتاین هدیه داده می شود که اغلب آن ها را مردان خریداری می کنند.
عده ای بر این عقیده اند که یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در گسترش والنتاین مافیای اقتصادی یا همان دنیای سرمایه داری است که با تبلیغات وسیع، مفاهیمی همچون عشق و دوست داشتن را به ابزاری برای راهیابی به اندیشه های استثماری بدل ساخته است.
شاید بیگانگی با فرهنگ باستانی ایرانی، دلیل رویکرد به چنین آئین و رسومی باشد که جوانان ما را وام دار دیگر فرهنگ ها می سازد. اما آنچه که اکنون مطرح است این است که آیا برخوردی تا این حد مشتقانانه دلیل گویای نیاز اجتماعی قشری از مردم ما نیست و همین گرایش ها ایجاب نمی کند که پیش از آنکه رشته کار کامل از دست رود در اندیشه فرهنگ سازی مناسب و جامعی در این زمینه باشیم؟
10 وضعیت خطرناک برای انتخاب همسر
انتخاب همسر همیشه حساس و نیازمند دقت است. اما اگر در یکی از 10 موقعیت زیر قرار دارید، این حساسیت برایتان بیشتر هم خواهد بود. بنابراین بی گدار به آب نزنید و مرحله به مرحله با سنجش شرایط آینده پیش بروید.
1- زیبایی خیره کننده
شما دختر زیبایی هستید و هم خودتان و هم اطرافیانتان انتظار دارید همسری که انتخاب می کنید به اندازه خودتان زیبا باشد؛ شما پسر خوش تیپ و خوش هیکلی هستید و دوست دارید همسری داشته باشید که از این لحاظ هم سطح خودتان باشد؛ شما به تازگی با فردی آشنا شده اید که بسیار زیباست و واقعا شما را مجذوب خودش کرده است؛ همین جا بایستید: شما به شدت در معرض خطر انتخاب نادرست قرار دارید!
شکی نیست که همه ما زیبایی را دوست داریم و به سمت آن جذب می شویم، اما وقتی نقش زیبایی در انتخاب ما بیشتر از حد معقول باشد، دردسرهایمان هم شروع می شود. بهتر است قبل از اینکه کسی را برای خودتان انتخاب کنید، اولویت هایتان را مشخص کنید: با اینکه زیبایی برایتان اهمیت زیادی دارد، اما چه چیزهایی هست که برایتان از زیبایی اهمیت بیشتری دارد؟ چه معیارهایی را حاضرید فدای زیبایی کنید و از چه معیارهایی به هیچ وجه حاضر نیستید بگذرید؟ آیا اگر این فرد این همه زیبا نبود، بازهم او را انسان خوبی می دانستید؟
موقعیت اجتماعی یکی از مواردی است که احتمال خطای ما در انتخاب همسر را به شدت بالا می برد. عناوین و موقعیت های چشمگیر به راحتی می توانند سایر خصوصیات فرد را تحت تاثیر قرار دهد و به عبارتی چشم ما را به روی خیلی چیزها ببندد. در این صورت ما با موقعیت طرف مقابل ازدواج می کنیم، اما با «خود» او زیر یک سقف می رویم
2-پرستیژ و موقعیت اجتماعی ویژه
می گویند لازم نیست خانم ها نصف عمرشان را درس بخوانند و زحمت بکشند تا بشوند خانم دکتر، همین که همسر یک دکتر شوند، همه آنها را «خانم دکتر» صدا می زنند
موقعیت اجتماعی یکی از مواردی است که احتمال خطای ما در انتخاب همسر را به شدت بالا می برد. عناوین و موقعیت های چشمگیر به راحتی می توانند سایر خصوصیات فرد را تحت تاثیر قرار دهد و به عبارتی چشم ما را به روی خیلی چیزها ببندد. در این صورت ما با موقعیت طرف مقابل ازدواج می کنیم، اما با «خود» او زیر یک سقف می رویم – شما در داخل خانه دیگر خانم دکتر نخواهید بود!
اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید، فرد را بدون شغل و موقعیت خاصش تصور کنید: آیا اگر چنین موقعیتی را نداشت بازهم برایتان انسان قابل قبولی بود؟ غیر از موقعیت خاص، چه ویژگی های دیگری دارد که شما را به خود جذب می کند؟
3- شیفتگی و عشق بی اندازه
مسلما عشق یکی از لازمه های ازدواج است، اما قطعا برای ازدواج کافی نیست. اگر فقط از روی عشق ازدواج می کنید، منتظر باشید که روزی فقط به خاطر نفرت از هم جدا شوید!
یکی از خطرناک ترین شرایط انتخاب همسر زمانی برای شما پیش می آید که «عاشق» می شوید. در این حالت شما آن قدر تحت تاثیر هیجانات و احساسات هستید که نمی توانید درست ببینید و درست تصمیم بگیرید. قبول این مساله برای کسانی که در اوج عشق هستند بسیار سخت است. مغز در حالت هیجان زدگی نمی تواند به طور طبیعی فعالیت کند. بنابراین ما به جز خوبی چیزی نمی بینیم.
اگر نخواهیم از اصطلاح «عشق کور» در این مورد استفاده کنیم، می توانیم بگوییم مغز عاشق، همه چیز را از پشت عینک عشق می بیند و از پشت این عینک هم همه چیز بهتر از آنچه که هست دیده می شود مگر بد است؟ نه. فقط مشکل اینجاست که ما نمی توانیم همیشه با این عینک به دنیا نگاه کنیم چه بخواهیم چه نخواهیم این شیفتگی و این هیجانات دیر یا زود فروکش می کند.
اگر عاشق هستید، بهتر است مدتی صبر کنید و از رابطه فاصله بگیرید تا این تب در شما فروکش کند و بتوانید با دخالت بیشتر عقل، درمورد زندگی آینده تان تصمیم گیری کنید.
4- احساس تنهایی شدید
تنهایی های دوران مجردی گاهی برایمان تحمل ناپذیر می شود. وقتی دوستان متاهل دور هم جمع می شوند اما ما به دلیل مجرد بودن نمی توانیم در جمع شان باشیم. وقتی با جمعی از بچه های فامیل به مسافرت می رویم و همه با همسرشان هستند به جز ما. وقتی همکارانمان آخر وقت در حالی به خانه شان برمی گردند که همسرشان با یک غذای گرم در انتظارشان است اما ما به خانه ای می رویم که در و دیوار منتظرمان است و...، ته دلمان به این فکر می کنیم که چرا من باید این قدر تنها باشم؟ و درست همین جاست که زنگ های خطر به صدا درمی آید.
تنهایی مفرط ساده تر از آنچه فکرش را بکنید می تواند شما را در معرض انتخاب اشتباه قرار دهد. وقتی در تنهایی به حال خودتان تاسف می خورید، کسی پیدایش می شود که می تواند شما را از دست این غول تنهایی و این همه غم و غصه نجات دهد و ادامه داستان!
افراد تنها به راحتی می توانند تنهایی شان را با دوستان و آشنایان تا حدی برطرف کنند و به فکر حل این مساله از طریق ازدواج نباشند. بعد از اینکه از عمق تنهایی ما کاسته شد، می توانیم تصمیمات بهتری برای خودمان بگیریم.
5-عجله
*برای من دیگر دارد خیلی دیر می شود* آیا چنین ندایی را از دوستان می شنوید؟
شما آخرین فرزند خانه هستید که مجرد مانده، تنها پسر مجرد فامیل در طیف سنی خودتان هستید، همه دوستانتان ازدواج کرده اند. چشم مادربزرگ و پدربزرگتان به شماست که نوه شان را ببینند. شما خواهر بزرگ تر هستید و ازدواج خواهر کوچکترتان در گرو ازدواج شماست و آخرین آرزوی مادر و پدرتان برای خوشبختی شما این است که شما را در لباس دامادی / عروسی ببینند. یا اصلا سن شما بالا رفته و احساس می کنید برای ازدواجتان دیر شده است. هیچ کدام از این موارد مشکل خاصی به شمار نمی رود؛ به شرطی که شما را وادار به انتخاب عجولانه و نسنجیده نکند.
در هر انتخابی، وقتی ما در شرایط اضطرار و عجله قرار می گیریم، امکان اشتباه کردنمان چندین برابر می شود و زمانی که این انتخاب به بزرگی انتخاب شریک زندگی باشد، حساسیت آن هم چندین برابر می شود. پس ارزشش را دارد که با این فکر مبارزه کنید. یک راه حل ساده: به همه کسانی که احساس می کنید از سوی آنها تحت فشار هستید – ازجمله ندای درون خودتان – بگویید که اصلا قصد ازدواج ندارید!
6-سن پایین
شاید خیلی ها طرفدار ازدواج در سن پایین باشند، اما شما اگر فکر می کنید هنوز به سن مناسب ازدواج نرسیده اید، هرگز تن به ازدواج ندهید.
این که دقیقا چه سنی برای ازدواج مناسب است را نمی شود تعیین کرد، این مساله در فرهنگ ها و در افراد مختلف تفاوت زیادی دارد. اما اکثر روان شناسان امروزی معتقدند به طور کلی در جامعه شهری فعلی سنین زیر 20 سال می تواند برای ازدواج پرخطر باشد. ازدواج سالم نیاز به بلوغ های چندگانه دارد که بسیاری از آنها در سنین پایین حاصل نمی شود. بسیاری از افراد در سنین آغاز جوانی هنوز نمی دانند که از زندگی چه می خواهند و در سال های بعد اولویت هایشان تغییرات زیادی پیدا می کند. ضمن اینکه در این سنین معمولا احساسات ما بر عقلمان چیره است.
درصورتی که سن زیادی ندارید اما در موقعیت ازدواج قرار گرفته اید، مشخص کردن برنامه و خواسته های آینده زندگیتان می تواند کمکتان کند: ایا این ازدواج چیزی است که شما را مطابق اهدافتان پیش ببرد؟ آیا اصلا به جایی رسیده اید که بتوانید هدفی کلی برای خود برگزیده و تصویری از آینده تان ترسیم کنید؟
با کسی قرار ازدواج گذاشته اید و به قصد شناخت برای ازدواج با هم در ارتباط بوده اید، اما این ارتباط شما محدود به کافی شاپ رفتن آخر هر هفته همراه دوستان یا ارتباط تلفنی بوده است. بگذارید خیالتان را راحت کنم: اگر 20 سال هم آخر هفته ها با این فرد بیرون بروید،هر روز ساعت ها با او تلفنی صحبت کنید، بازهم شناخت شما نسبت به او کاملا ناقص است!
7- شناخت ناقص
دو سال است که با کسی قرار ازدواج گذاشته اید و به قصد شناخت برای ازدواج با هم در ارتباط بوده اید، اما این ارتباط شما محدود به کافی شاپ رفتن آخر هر هفته همراه دوستان یا ارتباط تلفنی بوده است. بگذارید خیالتان را راحت کنم: اگر 20 سال هم آخر هفته ها با این فرد بیرون بروید،هر روز ساعت ها با او تلفنی صحبت کنید، بازهم شناخت شما نسبت به او کاملا ناقص است! وقتی با یک نفر ازدواج می کنیم، درواقع با کل وجود او و با همه ابعاد زندگی اش، خانواده اش، گذشته اش، آینده اش، افکار و اخلاقش و همچنین با جسم او ازدواج کرده ایم؛ در مثال بالا شما فقط بُعد «کافی شاپ» یا به عبارتی بُعد «تفریحی» فرد را شناخته اید، یا با شخصیت مجازی او (که معمولا بسیار متفاوت از شخصیت حقیقی است) آشنا شده اید و این هرگز شناخت کافی برای یک ازدواج خوب به حساب نمی آید. احتمال شکست در ازدواجی که براساس شناخت کافی صورت نگیرد بسیار بالاست. ما زمانی می توانیم به شناخت کامل تر برسیم که با همه ابعاد وجودی فرد و در شرایط و موقعیت های مختلف رو به رو شده باشیم.
8- بحران روحی
در رابطه ای شکست خورده اید، هنوز یک ماه از اتمام رابطه قبلی تان نگذشته، هنوز زخم هایی که از ارتباط ناموفق قبلی خورده اید خوب نشده و هنوز غم و غصه دارید و به حال و هوای عادی زندگی تان برنگشته اید: حال شما و نیاز شما به یک همدم را درک می کنم، اما الان اصلا فرصت مناسبی برای تصمیم گیری در مورد ازدواج نیست.
بحران روحی به هر علتی ممکن است ایجاد شود: ممکن است به تازگی عزیزی را از دست داده باشید، از کار اخراج شده باشید، بیمار باشید، پدر و مادرتان از هم جدا شده باشند یا هر مساله دیگری که باعث ناراحتی شما شده باشد. در حالت بحران، ذهن ما فعالیت طبیعی ندارد و امکان اشتباه در این وضعیت بالاست. ممکن است کسی که الان به نظرمان همسر مناسبی می آید، بعد از عبور از بحران، دیگر چندان مناسب به نظر نرسد و خودمان هم ندانیم چه شد که حاضر شدیم با چنین فردی ازدواج کنیم. این نوع ازدواج ها دقیقا مصداق «از چاله به چاه افتادن» است.
9- سرخوشی و هیجان
در عروسی دخترخاله تان که خیلی به شما خوش گذشته با کسی آشنا شده اید که انگار دقیقا همان کسی است که همیشه در رویاهایتان به دنبالش بودید. احساس بسیار خوبی نسبت به او دارید و وقتی به او فکر می کنید شادی وصف ناپذیری را در خود احساس می کنید. احساس خوبی است! اما اگر هنوز رابطه تان جدی نشده، دست نگه دارید. چون دقیقا در لبه پرتگاه انتخاب غلط قرار گرفته اید!
هیجانات مثبت، درست مثل هیجانات منفی، ما را در معرض انتخاب غلط قرار می دهد. اسم این حالت را «جوزدگی» می گذارم. در بعضی شرایط ما کاملا «جو زده» می شویم و کارهایی می کنیم که شاید در حالت عادی به آن فکر هم نکنیم. وقتی در میهمانی به ما خوش می گذرد، عملکرد مغز ما متفاوت از حالت عادی است و در واقع فیلترهایی که ما برای انتخاب شخص مناسب برای خود داریم تا حد زیادی از کار می افتد. اشتباه بزرگی است که بخواهیم به انتخاب ذهنمان در چنین حالتی اعتماد کنیم.
در این وضعیت بهتر است مدتی صبر کنیم تا مغز به حالت عادی برگردد و مجددا درمورد این شخص فکر کنیم. در اکثر موارد انتخاب های هیجانی بعد از مدتی از چشم مان می افتند.
10- چشم و هم چشمی
متاسفانه چشم و هم چشمی نیز چشم ما را به روی بسیاری از واقعیات می بندد و امکان درست دیدن را از ما می گیرد. اگر احساس می کنید در شرایطی هستید که میل به کم کردن روی اطرافیان از طریق ازدواجتان دارید، بهتر است دست از هر اقدامی در زمینه ازدواج بردارید.
از کجا می فهمیم که تصمیم گیری ما از روی چشم و هم چشمی است؟ از اینجا که مدام در حال مقایسه کردن مورد خودتان با مورد ازدواج کسی هستید که حسادت شما را برانگیخته و این خیال رهایتان نمی کند که ازدواج شما با این شخص چطور می تواند حال او را بگیرد و دل شما را خنک کند
چشم و هم چشمی به طور خاص درمورد افرادی دیده می شود که از همسر خود جدا شده اند و همسر آنها مجددا ازدواج کرده است. در چنین شرایطی میل شدید به جبران کردن و کم نیاوردن در ما پدید می آید که ضریب خطا در انتخاب را تا حد زیادی بالا می برد. توصیه می شود برای این جبران و رو کم کنی، راه های دیگری به جز ازدواج را درپیش بگیرید.
8 راه شگفت انگیز جوان ماندن
برای آنکه جوانتر بمانید و احساس جوانی به شما دست دهد، چه کار میکنید؟
مطمئنا شما برخی از اسرار طول عمر را میتوانید حدس بزنید، از قبیل: غذا خوردن سالم، ورزش کردن روزانه، حفظ وزن ایدهآل و اجتناب از کشیدن سیگار. اما عوامل دیگری هم میتوانند بر طول عمرتان اثر داشته باشند. اگر شما خواهان جوانتر شدن و سالم ماندن هستید، این مطلب را بخوانید.
1- شنا کنید.
بر اساس تحقیقات دانشگاه کارولینا، همه ورزشها تاثیر یکسانی در احساس جوانی ندارند.
در این تحقیق که بر روی چهل هزار زن و مرد 20 تا 90 ساله انجام گرفت، مشخص شد که شناگران نسبت به دوندگان و پیاده روی کنندگان، 50 درصد کمتر میمیرند.
2- ازدواج کنید.
تحقیقی در دانشگاه شیکاگو مشخص کرد ازدواج کردن باعث میشود زنان 4 سال و مردان 10 سال جوانتر گردند.
تحقیقات ده ساله بر روی مردان 45 تا 59 ساله که بیشتر از یک کار هیجانی در هفته داشتند، نشان داد که مرگومیر در آنها 50 درصد کمتر از افرادی میباشد که یک کار هیجانی در ماه داشتند.
ازدواج موفق باعث کاهش استرس، تقویت روحیه، خواب بهتر و کاهش خطر بیماریهای قلبی میگردد
اما تمام ازدواجها این طور نیستند. ازدواج ناموفق میتواند استرس زیادی داشته باشد و به سلامت افراد آسیب بزند. برای همین طلاق میتواند بهترین راهکار برای ازدواج ناموفق باشد.
3- خوب بخوابید.
مطمئنا این را میدانید که باید 7 تا 8 ساعت در شبانه روز بخوابید تا خطر ابتلا به سرطان را کم کنید، از پرخوری جلوگیری کنید و خیلی فواید دیگر. همه اینها افزایش دهنده طول عمر میباشند.
اما اگر از قرص خواب برای خوابیدن استفاده میکنید، باعث افزایش خطر سرطان و مرگ زودرس میشوید.
یکی از راههای خوب خوابیدن و خواب عمیق داشتن، ورزش کردن میباشد.
این نکته را به یاد داشته باشید که بین زمان ورزش و خوابیدن در شب، باید حداقل سه ساعت فاصله باشد، زیرا اگر بلافاصله بعد از ورزش، به رختخواب بروید، از آنجایی که انرژی شما زیاد شده است، سختتر به خواب میروید.
4- داوطلب کاری شوید.
اگر برای انجام کاری داوطلب شوید، علاوه بر آنکه به سلامت روانی خود کمک میکنید، سلامت جسمی خود را نیز حفظ مینمایید.
داوطلبان مشتاق تا 63 درصد مرگومیر خود را به عقب میاندازند.
داوطلبان، دارای توانایی بالاتر برای انجام کار و همچنین افسردگی کمتری میباشند.
5- نخ دندان بکشید.
هر شب، برای مسواک زدن و نخ دندان کشیدن وقت بگذارید تا طول عمرتان بیشتر شود.
مسواک زدن باعث میشود دهان شما تمیز و خوشبو شود.
با مسواک زدن تنها 40 درصد از آلودگیها و جرمهای دهانی را حذف میکنید.
تجمع جرمها و پلاکهای دندان باعث بروز بیماریهای لثهای مانند ژنژیویت و پریودنتیت میشود.
این بیماریهای التهابی میتواند باعث باریک شدن عروق و افزایش بیماریهای قلبی-عروقی گردند.
حداقل روزی یک بار نخ دندان بکشید تا آلودگیها و جرمهایی که با مسواک کردن از بین نرفتهاند، با استفاده از نخ دندان از بین بروند
6- با دیگران رفت و آمد کنید.
تحقیقات نشان داده است که معاشرت هم بر روان و هم بر جسم افراد تاثیر مثبت میگذارد.
روابط اجتماعی قوی باعث افزایش سلامت مغز، افزایش خلق و خو و افزایش اعتماد به نفس میشود.
احتمال مرگ و میر در افراد منزوی نسبت به افراد معاشرتی 22 درصد بیشتر میباشد.
7- چای سبز بنوشید.
تحقیقات نشان داده است افرادی که روزانه سه فنجان و یا بیشتر چای سبز مینوشند، جوانتر و سالمتر میباشند.
آنتی اکسیدان موجود در چای به کاهش سرطان، دیابت و بیماری قلبی کمک میکند و از تخریب سلولها جلوگیری مینماید.
8- مغزتان را تحریک کنید.
میزان سن تنها با بدن سالم محاسبه نمیشود، بلکه مغز نیز در این رابطه دخیل است.
آلزایمر و بیماریهای تحلیل برنده مغز از عوامل کاهش طول عمر میباشند.
اگر از عضلات ذهنی خود روزانه استفاده کنید، میتوانید این بیماریها را از بین ببرید.
برنامه غذایی سالم داشته باشید، یک زبان جدید را یاد بگیرید و.... با این کارها طول عمر خود را زیاد میکنید.
چگونه کودک مان را مودب تربیت کنیم؟
فکر می کردم فرزندانم رفتار درستی دارند تا این که مادربزرگم که همیشه الگوی خانواده است، چند ماه قبل برای شام پیش ما آمد و من جلوی چشمان او شاهد رفتارهای بد آنها بودم. پسر 6 ساله ام تقریبا روی میز لم داده بود و دختر 3 ساله ام مدام وسط حرف دیگران می پرید و فرزند یک ساله ام همه چیز را به اطراف می ریخت. تا دیر نشده باید کاری برای این رفتارها انجام می دادم اما من دقیقا نمی دانستم از چه سنی باید شروع کنم. آیا کودک پیش دبستانی من به اندازه کافی بزرگ شده که بیاموزد باید صبر کند تا نوبت حرف زدنش بشود؟ آیا من می توانم انتظار داشته باشم فرزند 3 ساله ام مدام با غذایش بازی نکند؟ راهنمای پیش رو سن مناسب هر رفتار را به شما توضیح می دهد.
یک تا 2 سال
حدود 18 ماهگی کودک درمی یابد که چند تایید اجتماعی وجود دارد. حالا وقت آن است که به کودک کمک کنید درباره احساسات و نگرانی های دیگران فکر کند.
سلام و خداحافظی را یاد دهید
قبل از آنکه شروع به صحبت کند به او بیاموزید با دست سلام و خداحافظی کند. این اولین قدم در آموزش معاشرت با دیگران است. یک کار دیگر این است که هر روز صبح به او «صبح به خیر» بگویید.
مادامی که در حال خوردن هستید بنشینید
به جای این که به کودک اجازه دهید کل خانه را با میوه ای که آبش همین جور می چکد قدم بزند به او یاد دهید تا زمانی که در حال خوردن است در صندلی اش بنشیند. در این سن کودکان توجه کمی به زمان دارند اما 10 تا 15 دقیقه ماندن در صندلی به آنها درس بزرگی می دهد. بنابراین شما هم باید مادامی که غذا می خورید پشت میز بنشینید. اگر او غذایش را پرت می کرد به او اجازه دهید بداند که این موضوع تبعاتی دارد. «فکر می کنم دیگه گرسنه نیستی اگر یه بار دیگه غذات را پرت کنی دیگر از خوراکی خوشمزه خبری نیست.»
از کلمات اعجاب انگیز استفاده کنید
فرزند شما تا زمانی که کمی بزرگتر شود به طور کامل معنی «خواهش می کنم» و «متشکرم» را نمی آموزد اما از حالا این عادت را به او بدهید. می توانید از راه های بامزه استفاده کنید. برای «خواهش می کنم» دست های تان را روی قلب تان به صورت دایره وار بکشید. برای «متشکرم» دست های تان را روی لب های تان بگذارید و به سمت فردی که می خواهید از او تشکر کنید دراز کنید.
3 تا 4 سال
این اولین دوره آموزش رفتارهای مودبانه به بچه هایی است که می خواهند ادای بزرگ ترها را دربیاورند.
معاشرت های ساده را دنبال کنید
تا 3 سالگی کودک باید قادر به خوردن با قاشق و چنگال باشد. حالا زمان اجرای اصول اولیه است: «از دستمال استفاده کن نه از آستینت»، «با دهان پر صحبت نکن»، «درست بنشین.» هر بار روی یکی دو رفتار تمرکز کنید و به این ترتیب او راحت تر به رفتارها عادت می کند. پلیس بازی درنیاورید و مدام سر فرزندتان داد نزنید.
کلمات مودبانه را زیاد کنید
با کودک خود کار کنید و از جملات بیشتری استفاده کنید مثلا این که «میشه یه خواهشی بکنم!» وقتی یادش رفت به او یک فرصت دیگر بدهید. به این ترتیب او فرصت دارد خودش را اصلاح کند. همچنین می توانید تمام انواع معذرت خواهی را به او یاد دهید و وقتی به مهمانی می رود از میزبان و بچه هایی که با او همبازی شدند، تشکر کند.
مهربان باشید
این به این معناست که فقط از کلمات محبت آمیز استفاده نکنید، بلکه با کودک صحبت کنید و به او یاد دهید در برخورد با دیگران چه کار کند. بنابراین خود به خود کلماتی را که باید استفاده کند، پیدا می کند.
5 تا 6 سال
این قبیل بچه ها دوست دارند مدام رفتار خوب شان را به رخ بکشند اما نمی توانند برای مدت طولانی این کار را انجام دهند آنها وقتی که تحت فشارند دیگر تحمل شان را از دست می دهند.
بر اساس سن تان رفتار کنید
زمانی که با آنها صحبت می کنید یا جواب شان را می دهید یادتان باشد که شما بزرگسال هستید و باید براساس سن تان رفتار کنید. این از جمله مهارت های اجتماعی بنیادینی است که کودک باید بیاموزد اما حتی بچه های با اعتماد به نفس هم چندان مشخص و واضح حرف نمی زنند.
وسط حرف نپرید
خبر خوب این که بچه های 6 5 ساله بالاخره آموخته اند که صبر کنند تا نوبت صحبت کردن شان برسد. حالا اگر بعضی وقت ها یادشان می رود می توانید برای آنها کلمات رمز یا نشانه هایی در نظر بگیرید تا هر زمان لازم بود به او یادآوری کنید. وقتی با صبوری تحمل کرد و حرف نزد خیلی سریع به او توجه کنید. یادتان باشد کودکان در این سن بیشتر از 5 دقیقه نمی توانند صبر کنند.
رفتارهای بیشتری را با او تمرین کنید
بچه ها در این سن خودشان را با دیگران مقایسه می کنند بنابراین می توانید از این راه رفتارهای مودبانه بیشتری را با او تمرین کنید.
7 تا 8 سال
بچه های بزرگ تر ظرفیت درک احساسات دیگران را دارند
مهارت جواب دادن تلفن
از آنجا که این روزها بیشتر از موبایل استفاده می شود شاید بچه ها کمتر با آداب تلفن صحبت کردن آشنا باشند. باید به او یاد دهید وقتی تلفن را برمی دارد سلام کند و اگر شما نمی توانستید جواب دهید به او یاد دهید بگوید «ببخشید به مادرم بگم کی زنگ زده بود؟» یا «ببخشید میتونین پیغام بذارین؟»
بازی هایی که می توانید انجام دهید
کارت جایزه
لیستی از رفتارهای خوب را در یک جدول تهیه کنید. انداختن دستمال سفره روی پا، استفاده کردن از قاشق و چنگال، با دهان بسته غذا خوردن، با دهان پر صحبت نکردن. وقتی کودک یکی از این رفتارها را هنگام خوردن شام انجام داد به او یک کارت بدهید. هر چه تعداد این کارت ها بیشتر شد، جایزه می گیرد.
شام راحت
به کودک قول دهید اگر برای چند روز پشت سر هم رفتار مناسبی انجام داد یک روز را تعطیل اعلام می کنید. او می تواند روی میز لم دهد یا با دهان پر صحبت کند یا حتی با دستش غذا بخورد. به این ترتیب او می فهمد که داشتن ادب چقدر مهم است.
مهمانی خیالی
یک بار میز را برای یک شام خیالی با وسایل پلاستیکی اسباب بازی بچینید. چراغ ها را خاموش کنید و روی میز شمع بگذارید و یک مهمانی خیالی ترتیب دهید. بچه ها از این کار خوششان می آید.
تشکر کردن را تمرین کنید
بچه ها همیشه کادوهایی برای تولد یا عیدی از والدین و دوستان می گیرند. هدیه هرچه که باشد نباید اگر و اما داشته باشد. به او یاد دهید همان لحظه تشکر کند و آن را به روز یا هفته بعد موکول نکنید. هرچه زودتر بهتر. به فرزندتان کمک کنید یک پیغام تشکر بنویسد و آن را با نقاشی تزئین کند. وسایل خانه را بردارید و کادو کنید و به فرزندتان بگویید که آنها را باز کند و درباره آنها هر چیزی که به ذهنش می رسد بگوید. چیزی مثل اینکه «مرسی برای این بسته دستمال کاغذی. این رنگ مورد علاقه من است.»